کد مطلب:28584 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109
من این كار را نیك سنجیدم و درون و برون آن را ژرف نگریستم و جز جنگیدن یا كفر ورزیدن به آنچه محمدصلی الله علیه وآله آورده، چاره ای ندیدم. او (عثمان) بر مردمْ حاكم بود و بدعت ها پدید آورد و زبان طعن مردم را دراز كرد. پس بر او خُرده گرفتند، سپس به خشم آمدند و واژگونش ساختند.[1]. 2378.تاریخ دمشق- به نقل از كلبی-: علی علیه السلام با مردم، مشورت كرد. آنان جز [ مالك] اَشتر، عَدی بن حاتم، شُرَیح بن هانی حارثی و هانی بن عُروه مرادی، رأی دادند كه وی در كوفه بماند؛ ولی این چند نفر به علی علیه السلام گفتند: آنها كه پیشنهاد ماندن در كوفه را دادند، تو را از جنگ با شامیان ترسانده اند و در جنگیدن با آنان، چیزی ترسناك تر از مرگ نیست و ما طالب مرگیم. پس علی علیه السلام اشتر، عدی، شریح و هانی را فرا خواند و فرمود: «آماده شدن من برای نبرد با شام، در حالی كه جریر بن عبد اللَّه نزدشان است، بازداشتن آنان از گم راهی است، اگر قصد هدایت پذیری داشته باشند؛ لیكن من نماینده ای فرستاده ام و برای وی، وقتی تعیین كرده ام كه پس از آن نمانَد. تصمیم گیری [ درست]، با درنگ، همراه است. پس شتاب مكنید و اگر عذری به جا داشتید، از شما می پذیرم»[2] [3].
2377.امام علی علیه السلام- هنگامی كه یارانش به وی برای جنگْ اعلام آمادگی كردند، پس از فرستادن جریر بن عبد اللَّه بجلی به سوی معاویه-: آماده شدن من برای جنگ با شامیان، به هنگامی كه [ هنوز] جریر نزد آنان است، در بستن بر روی شام و بازداشتن شامیان از كار خیر است، اگر آن را بخواهند؛ لیكن برای جریر، مدّتی را تعیین كرده ام كه پس از آن در آن جا نمانَد، مگر آن كه فریب بخورد یا نافرمانی كند. رأی من با درنگ خواهد بود. پس مهلت دهید. البته از آمادگی شما ناخشنود نیستم.